ایلین ایلین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

نفسم ایلین

تعطیلات اخر هفته

سلام نفس مامان هفته پیش دوست بابایی با خانوادش اودن خونمونو کلی رفتیم گشتیم و به ایلین خانم ما خوش گذشته اونا هم یک دختری داشتن که ٣ ماه ازت بزرگتر بود ولی خیلی لجباز بود که من بابت داشتن دختر خانمی مثل شما کلی خدارو شکر کردم ...همیشه به دخترم زور میگفت دختر مظلوم من هیچی نمیگفت مامانی فدای دختر مظلومم بشم دستت کثیف شده بود شما هم حساس اومدی که برات پاکش کنم میگم ایلین وایسا عکس بگیرم شما این ژستو برام گرفتی عاشق این عروسکتی و هرجا میری با خودت میبریش حتی موقع خواب   تموم شد ....................   ...
24 تير 1391

شیطون بلا

سلام نفسم چند روز پیش رفتی بالای صندلی ایفون و برداری افتادی زمین و کلی گریه کردی که من گرفتم باهمون وضعیت خوابوندمت وقتی بیدار شدی  دیدم راه نمیتونی بری خلاصه   کلی دکتر ئ اینور و اونور خلاصه گفتن در نرفته ضرب دیده پات بردیم   کلی پاتو ماساژ دادیم تا یک ذره بهتر شدی البته هنوز میخوای راه بری میلنگی کلی گریه کردم برات مامانی خدا برای هیچ کس این روزارو نیاره دست ایلین خانومم زخمی شده بود یه دفعه نگاش که به دستش میوفته دستشو نگاه میکنه و بوسش میکنه.   به ایلین خانوم میگم برو باباییتو صدا کن بیاد بگیرتت با صدای بلندو اینقد خوشگل صداش میکنه که ادم دلش میخواد بخورتش...
24 تير 1391

دایره لغات ایلین خانم ما و کلی کارهای شیرین و قشنگ

  ايلين خانوم ما عاشق رقص شده هروقت دلش ميخواد برقصه ميره پيش كامپيوتر دكمه رو ميزنه ميگه ني  ني يا گوشيو بهم ميده كه براش اهنگ بزارم تا برقصه.       با ايلين جون رو صندلي كامپيوتر نشسته بوديم ايلين محكم رو ميز كامپيوترو ميزنه ميگه اينجا اينقد خوشگل تلفظ ميكنه ادم دلش ميخواد بخورتش توپولورو.       دست ايلين خانوم كليد بود بهش ميگم خانومي اين چيه دستت ميگه كيليد       از دست ايلين خانوم ناراحت بودم بهش ميگم خيلي از دستت ناراحتم بعد دستمو گذاشتم روصورتم اومد دستمو از صورتم ورداشت تموم صورتمو بوس كرد.           به ا...
11 تير 1391

ایلین در شیراز

سلاااااااااااااااااممممم نفس مامان ...ببخشید که چند وقتیه نیومدم و برات ننوشتم یکی دو هفته ای رفته  بودیم شیراز خونه دوست بابایی و بعد اونم سرم شلوغ بود نتونستم بنویسم برات خلاصه اینکه رفتیم شیراز و کلی هم بهمون خوش گذشت البته خانم خانما یک ذره اذیت شدی و وقتی شاهچراغ رفته بودیم چون هوا گرم بود خون دماغ شدی که من کلی ناراحت شدم و غصه خوردم و میریم سراغ عکس های شیراز بهت میگیم یکی بخند اینطوری میخندی خلاصه اینکه کلی خوش گذشت این هم یک بوس برای همه ی دوستای عزیز ...
11 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفسم ایلین می باشد